نمیگذرم از آنکسی که خیلی راحت از حقم گذشت ...از آنی که برای خودش کیسه اعتبار دوخت از محبت صادقانه من ...برای خودش افتخاری کذب دشت نمود از گفتار و احساس بی غرض و مرض من ...
نمیگذرم از تو ...هر کسی هستی باش من از تو نخواهم گذشت .
باید لال شد خفه خون گرفت و به این جماعت بی جنبه فرصت طلب رو نداد ...اینان هزار هزار عشوه خود را متانت میدانند و یک حس صادقانه تو را هزار هزار کلک سوار میکنند ... تفسیر و تحلیل میکنند و آروغ های روشنفکری تحویل یکدیگر میدهند ...کافیست یکی را پیدا کنند تا هر آنچه برایشان عقده بود و هست را تخلیه کنند ...قضاوت میکنند ندیده و نشنیده ...قضاوت میکنند بیرحمانه و منافقانه ...قضاوت میکنند برای اینکه ویترین کذایی روشنفکریشان گرد و غبار نگیرد غافل از آنکه این ویترینها ماندنی نخواهد بود برایشان ...